جستاری دربارهی جسمانیسازی، نشانگان اضطرابی و اختلال تبدیلی
نگارنده: احسان صالحی
اگر به ادبیات حوزهی روانتنی نگاهی بیندازیم، با چندین اصطلاح مکرّرأ مواجه میشویم: جسمانیسازی، اختلال تبدیلی و نشانگان اضطرابی. این اصطلاحات اگرچه در لفظ بسیار با یکدیگر متفاوتاند، اما در تظاهرات بالینی میتوانند بسیار شبیه باشند. برای مثال درد شکم هم میتواند نوعی جسمانیسازی باشد و هم یکی از نشانگان اضطرابی. در این جستار کوتاه برآنیم تا اندکی به شباهتها و تمایزات این چند اصطلاح بپردازیم.
نشانگان اضطرابی، علائم و سمپتومهایی هستند که بهسبب تخلیهی مداوم اضطراب در یک مسیر بدنی مشخّص پدید میآیند. مسیرهای بدنی تخلیهی اضطراب بهصورت کلّی عضلات مخطّط، عضلات صاف و سیستمهای عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک هستند.
عضلات مخطّط به عضلات ارادی نیز مشهورند، چراکه میتوان به ارادهی خود آنها را منقبض کرد. عضلات دست، پا، شکم، شانه و مانند اینها جزو این دسته از عضلات جای میگیرند. اگر مسیر تخلیهی اضطراب در یک فرد، عضلات مخطّط باشد، ممکن است در بلندمدّت او را به دردهای عضلانی، سردردهای تنشی یا چیزهایی ازایندست دچار کند. یکی از نشانگان اضطرابی رایج در خانمها، که به این مسیر اضطرابی مربوط میشود، درد بسیار بههنگام قاعدگی و نامنظم شدن قاعدگی است که درنتیجهی تنش مزمن در عضلات لگنی پدید میآید.
منظور از عضلات صاف نیز سیستم قلب و عروق، گوارش، گوارش، اورولوژی، غدد و هورمون و پوست است. نشانگان اضطرابی میتواند در هر یک از این سیستمها بروز یابد. از مشهورترین این نشانگان میتوان به زخم معده، یبوست، سندرم رودهی تحریکپذیر، فشار خون بالا یا پایین، حساسیّت پوستی و حتی قاعدگی دردناک در خانمها (مرتبط با سیستم اورولوژی) اشاره کرد.
فعالیّت بیش از حدِّ سیستم عصبی سمپاتیک غالبا به معنای فعالیّت افراطی دو مسیر یادشده است. اما فعالیّت سیستم عصبی پاراسمپاتیک، واکنشی شبیه به فریز شدن را در بدن برمیانگیزد که نشانگان آن میتوانند ضعف و بیتعادلی پاها، افت شنوایی، تاری دید و آشفتگی شناختی/ادراکی باشد. این نشانگان در بلندمدت میتوانند به گیجی مداوم، از دست دادن حافظه، غشهای مکرر و حواسپرتی منجر شود.
سوالی که باقی میماند آن است که این اضطراب تخلیهشده در مسیرهای مختلف بدنی، به چه علّتی برانگیخته میشود؟ زیگموند فروید در بازداریها، سمپتوم و اضطراب[1]، اینگونه بیان میکند که اضطراب همواره بهمثابه یک نماد برانگیخته میشود. فروید این نماد را «فقدان» میدانست. درواقع در نظر فروید اضطراب همواره از یک فقدان خبر میدهد، که میتواند فقدان موضوعِ عشق (مادر، پدر، معشوق یا…)، فقدان عشقِ موضوع (نه خود آن فرد، بلکه عشقی که او به ما دارد)، یا فقدان امنیّت روانی یا حتی جانی باشد. حال گاهی این خود ما و احساسات ما هستند که موجب ترس از فقدان میشوند (برای مثال فردی که وقتی خشمگین میشود سریعأ مضطرب شده و خشم خود را سرکوب میکند، چراکه خشم برای او نماد نابودی دیگری است)، گاهی نیز این منبع در دیگران است. نکتهی مهمی که باید به آن اشاره کرد آن است که یکی از بزرگترین منابع تولید اضطراب در افراد، مکانیسمی دفاعی است که به آن فرافکنی میگوییم، که طی آن، بیآنکه دیگری منبع و نماد تجربهی فقدان در ما باشد، ناامنی درونی خود را به او فرافکنی کرده و او را به منبع ناامنی و تولید اضطراب در خود بدل میکنیم. هرچه باشد دستوپنجه نرم کردن با ناامنی بیرونی و قابل مشاهده سادهتر از مبارزه با ناامنی مبهم و نادیدنیِ درونی است.
جسمانیسازی معمولا به دو معنا به کار برده میشود. جان فردریکسون در کتاب خود، همآفرینی تغییر، جسمانیسازی را بهعنوان یک مکانیسم دفاعی معرفی میکند. از نظر او، این مکانیسم دو ویژگی دارد:
- اغلب شبیه نشانههای اضطراب تخلیهشده از طریق سیستمهای عصبی جسمی و خودمختار (آنگونه که گفته شد) نیستند.
- بهصورت نمادین، بیانگر همانندسازی با بدن شخصی هستند که فرد نسبت به او خشم دارد.
در این معنا، دفاع جسمانیسازی زمانی رخ میدهد که فرد تکانهای شدید را (مانند خشم قتلخواهانه) نسبت به دیگری تجربه میکند، ولی بهسرعت آن را به خود بازگردانده و خودش را هدف آن تکانه قرار میدهد. برای مثال، سردرد (اگر نشانهی سردرد تنشی یا میگرن نباشد) میتواند از تکانهی کوبیدن بر سر کسی در فانتزی برآمده باشد.
جسمانیسازی معنای دیگری نیز دارد. در این معنا، بهزعم فرانتس الکساندر روانکاو، بدن به تئاتر روان تبدیل میشود. زمانی که فرد قادر به پردازش کردن، معنا دادن و کلامیکردن تجربهی درونروانی خود نیست، بدن به صحنهی نمایشی تبدیل میشود تا آن تجربه را بازنمایی کند. بههمین سبب گفته میشود که جسمانیسازی اختلال در نمادپردازی تجارب (symbolization) است. کودکی را تصوّر کنید که نمیتواند به پدرش بگوید «نرو دلتنگت میشم»، ولی درعوض دلش درد میگیرد تا پدرش را از رفتن منصرف کند.
اختلال تبدیلی، که تا زمانی بهعنوان نشانههای هیستریک شناخته میشد، دو ویژگی مهم دارد: یکی آنکه مانند جسمانیسازی (به معنای دوم آن) از ضعف نمادپردازی برمیآید. دیگری آنکه دارای معنا و کارکردی نمادین است. از نمونههای بالینی معروف میتوان به شخصی اشاره کرد که بهخاطر اشتباه او، دست همکارش به زیر ارّه رفته و قطع شده و حالا دست خودش نیز بیحس شده است. یا پرستاری که باعث میشود به رحِم یک مادر آسیب شدیدی برسد و خودش نیز نازا میشود. از همینرو است که هیستری همواره با نوعی بیاعتنایی نیز همراه است. فردی که به این اختلال دچار شده، معمولا بهسبب علائمش، اضطرابی تجربه نمیکند؛ چراکه گویی با این علائم درحال پرداخت کفّارهی گناهانش است!
[1] Inhibitions, Symptoms and Anxiety
درباره احسان صالحی
من، احسان صالحی، رواندرمانگر در حیطهی رواندرمانی پویشیِ فشرده و کوتاهمدت (ISTDP)، دورههای نظری روانکاوی را اعم از دورهی جامع روانکاوی و دورهی شخصیت و مکانیسمهای دفاعی، زیر نظر جناب دکتر علیرضا طهماسب در خانهی تجربه و دورههای رواندرمانی را در حیطهی ISTDP، زیر نظر انستتیتو بینش نو و جناب دکتر نیما قربانی گذراندهام و در حال حاضر تحت سوپرویژن، مشغول به کار رواندرمانی هستم.
نوشته های بیشتر از احسان صالحی
دیدگاهتان را بنویسید